امروز: سه شنبه، 16 اردیبهشت 1404

زندگی یک جغد ایرانی در دنیای کتاب‌ها

معرفی داستان کوتاه نشانه‌ها و سمبل‌ها

یک داستان کوتاه خوب و عمیق.
ایزابلا و دیمیتری یک زوج میان‌سال هستند که با خودکشی مجدد تنها پسرشان که به دلیل ابتلا به «جنون ارجاعی» در یک بیمارستان روانی بستری است روبرو شده‌اند و حال بار دیگر دل‌شان می‌خواهد که او به خانه برگردد، هرچند ته دلشان می‌دانند که شدنی نیست.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.




معرفی، بررسی و خلاصه رمان گور به گور

"دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ 
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر  چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ" - مولانا -

"پدرم همیشه می‌گفت: ما به این دلیل زندگی می‌کنیم که آماده بشیم برای مدت درازی بمیریم"
مرگ را باید همان‌طور پذیرفت که زندگی را پذیرفتیم.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان کوتاه پوست نارنج

خب همین؟! این «پوست نارنج» یک داستان کوتاه بود؟!
وقایع برمی‌گردد به گذشته، درست... اهل ده هستند و ساده‌دل درست، اما اجازه بدهید بگویم اگر منتقدان ادبی و به خصوص کتاب‌بازها این نوشته را که ساده‌ترین استانداردهای یک داستان کوتاه معمولی را ندارد، یک داستان کوتاه خوب و عمیق می‌پندارند، من از ادبیات کلاسیک فارسی فراری باشم. 

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان کوتاه چشم در برابر چشم

راستی راستی عدالت اجرا شد؟!

چشم در برابر چشم، نمایشنامه‌ای بود کوتاه که می‌توان آن را ظرف کمتر از سی دقیقه خواند. نه‌ عمق داشت که نیاز باشد روی آن تمرکز کرد و نه آن‌قدر تهی از محتوا بود که پس از خواندنش پشیمان شویم. در کل برای پر کردن اوقات نمایشنامه‌ی مطلوبی بود.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی، بررسی و خلاصه رمان بادبادک‌باز

جانم هزار بار فدایت...
خانم‌ها و آقایان به افغانستان، سرزمین رنج‌ها، دردها و آرزوهای بربادرفته خوش آمدید.
به عنوان شخصی که هیچ‌چیز از گذشته‌‌ و تاریخ افغانستان نمی‌دانستم اما با همه‌ی ناآگاهی‌هایم، افغانستان و مردمانش را جدا از ایران و ایرانی ندانسته‌ام، ایستاده برای هنر و خلاقیت خالد حسینی کف می‌زنم. از دید من او نویسنده‌ی موفق، برازنده و قابل تحسینی است، و افغانستانی‌ها باید به داشتن چنین نویسنده‌ای به خود ببالند. 

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



داستان کوتاه ننه سرما اومده

تیک تاک، تیک تاک، تیک تاک و باز هم...

صبح یکی از واپسین روزهای ماه دسامبر از خوابی عمیق بیدار شدم. نه تنها اشتیاقی برای بلند شدن، بلکه توان تکان دادن بدنم را نیز نداشتم. دست‌ها و پاهایم به قدری سنگین شده بودند که گویی آدم بدها هنگام خواب به آن‌‌ها وزنه بسته‌اند! در حالی‌که چشم‌هایم برای دیدن در جدالی سخت با پلک‌هایم بودند، تمام قدرتم را جمع کرده و سرم را به سوی پنجره‌ چرخاندم. برف...

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی و خلاصه رمان خزان خودکامه

در پایان سال ۲۰۲۲ آرزوی مرگ آخرین دیکتاتورهای خون‌خوار کره‌ی زمین را دارم، تا بلکه مردمان‌شان نفسی آسوده با طعم آزادی حتی برای یک روز بکشند.

چهار واحد تخصصی دیکتاتور شناسی در قالب یک رمان پیچیده!
این کتاب یک رمان ساده نیست که با خواندنش بشود سطرهای زیادی را در آن های‌لایت، متنش را بلعید و ضمنا در کپشن‌ پست‌های اینستاگرام یا در قالب توییت در چشم بقیه فرو کرد.
خواندن این رمان با توجه به ساختار پیچیده و لایه‌لایه بودنش با دیگر رمان‌ها و داستان‌های گابو متفاوت است. تغییر سبک در قلم پس از شاهکار «صدسال تنهایی» شاید برای گابو یک ریسک بزرگ بود برای تجربه‌ی دنیای جدید، شاید هم ایده‌ی داستانش را وقتی در ذهن مرور کرد، تصمیم گرفت هرچه که هست را یک نفس از ابتدا تا پایان بیان کند! اما از نظر من هر چه که بود، مدتی پس از انتشار مخلوقش به اشتباهش پی برد و بلافاصله به تنظیمات کارخانه‌ی قلم خود بازگشت.

برای خواننده‌ای که به گابو تعلق خاطر داشته باشد با تمام تفاوت‌ها در همان صفحه‌ی اول، امضای نامرئی او را پای هر سطر داستان رویت می‌کند. این رمان نیز در ژانر رئالیسم جادویی جای می‌گیرد و اثر پر است از المان‌های همیشگی که در سایر داستان‌ها از او خوانده‌ایم.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی، بررسی و خلاصه رمان زن در ریگ روان

هیچ‌کس نمی‌تواند کافکا شود، اما اگر نویسنده‌ای خیلی هنرمند باشد... می‌تواند وام‌دار قطره‌ای از دریای نبوغ کافکا باشد.

از آن‌جایی که هرجا نامی از «مهدی غبرایی»‌ در میان باشد، تن و بدن من کاملا غیرارادی میلرزد، نسخه‌ی انگلیسی کتاب که ترجمه‌ی آقای دیل سندرز (دکتر و زبان‌شناس ژاپنی) است را یافته و از روی آن مطالعه کردم. 
گه‌گاهی متن کتاب را با ترجمه‌ی فارسی کتاب نیز مقایسه کردم، و برخلاف تعریف و تمجید برخی کاربران در گودریدز، من هیچ نکته‌ی مثبتی در ترجمه‌ی آقای غبرایی ندیدم. مهدی غبرایی همانی بود که همیشه بوده... 
مترجمی با دایره‌ی لغات کم، بی‌نمک بازی در هنگام ترجمه، استفاده از لغات قلمبه شاید برای این‌که بگوید من مترجم خاصی هستم! و  ترجمه‌ای ماشینی و کلمه به کلمه که متنی بی‌کیفیت را به خواننده ارائه می‌کند که گاه خواننده باید چند بار یک پاراگراف را بخواند تا بفهمد مترجم چه نوشته! 
این نوع ترجمه از دید من فقط و فقط تن استاد فرهاد غبرایی که ترجمه را وارد خانه‌ و خانواده‌شان کرد را در گور می‌لرزاند.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



سال ۲۰۲۲ میلادی در یک نگاه

به نام خدای رنگین کمان
پیش از هر حرفی به سال گذشته در چنین روزی سفر، و به هدفی که برای امسال نوشته بودم نگاهی می‌اندازم:
" برنامه‌ام برای سال ۲۰۲۲:
۱- سال را با شاهکار پروست آغاز کن.
۲- به کیفیت بیشتر از کمیت بپرداز.
۳- به سراغ نویسنده‌های جدید برو.
۴- با کامو و تولستوی آشتی کن.
۵- بیشتر بنویس
۶- زندگی کن و عشق بورز، فراموش نکن:
زندگی فقط کتاب و ورزش نیست"

حالا یک بررسی کنم ببینم چه کردم با این اهداف:

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.