کرگدن یک نمایشنامهی ساده نیست.
اوژین یونسکو در این اثر، دنیایی را وصف کرده که مردم در آن با تمامی اختلافات اعم از نوع زندگی، فکر، عقیده و ... با منافع مشترکی که برای آنها مناسب نیست به یک گله میپیوندند. در دنیای یونسکو، اصول آدمی رها شده و هیچیک از این اصول که زمانی مردمانش تحت هیچ شرایطی حاضر نمیشدند به آنها پشت کنند دیگر توان نفوذ در پوست کلفت کرگدن را نداشته و در نتیجه تمام آن ایدئولوژیها بر باد میرود. کرگدن مناسب تمام سنین نیست. البته منظور من به طور مشخص به توان خواننده از سنی به بعد به جهت بررسی امور پرداخته شده در اثر است، وگرنه یک کودک نیز میتواند آنرا خوانده و حین خواندنش بخندد و پس از پایان هم چیزی جز نام کرگدن در ذهنش باقی نماند.
هستهی داستان کرگدن برای من غریبه نبود.
مسخ شدن انسان را به زیبایی هرچه تمامتر در شاهکار کافکای عزیزم، و همچنین مواجههی انسان با تسخیر این دنیا توسط موجودات دیگر را در شاهکار آقای «کارل چابک» تحت عنوان «جنگ با بزمجهها» و همچنین نمونهی کوچکتر آنرا در «شهر گربهها» از موراکامی عزیزم خوانده بودم. هر بار که فکر میکنم، میبینم هیچ موجودی به خودخواهی، طمعکاری و قدرتطلبی انسان در این دنیا زندگی نمیکند و حاضر است برای بقای خود دست به هر اقدام بزند حتی اگر آن اقدام برخلاف اصول و ایدئولوژیهایی باشد که خود برای آنها تا پای جان میجنگد.
لطفا برای خواندن ادامهی متن بر روی دکمهی «ادامه مطلب» کلیک کنید.