امروز: سه شنبه، 16 اردیبهشت 1404

زندگی یک جغد ایرانی در دنیای کتاب‌ها

معرفی و خلاصه رمان فارنهایت ۴۵۱

رمانی با موضوع جذاب، شروعی عالی، پرداختی خسته‌کننده و نهایتا پایانی ضعیف و دل‌سرد کننده.
فارنهایت ۴۵۱ یک رمان پادآرمان‌شهری‌‌ست. موضوع مورد بحث در این رمان، موضوعی‌ست که ما کتاب‌خوارها را جذب خود می‌کند... در فارنهایت ۴۵۱، آتش‌نشان‌ها آتش‌ها را خاموش نمی‌کنند، بلکه خود آتش برپا می‌کنند. آن‌ها کتاب‌ها را به آتش می‌کشند و وظیفه دارند به جهت حفظ امنیت شهروندان و آرامش جامعه تمام کتاب‌ها را بسوزانند. 
شخصیت اصلی کتاب شخصی‌ست به نام گای مونتاگ. داستان از آن‌جا شروع می‌شود که با او و زندگی آرامش آشنا می‌شویم، اما این آرامش قبل از طوفان تا زمانی ادامه دارد که او شروع به خواندن کتاب‌های قاچاق می‌کند، تا اینکه...

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان کوتاه رسیتتیف

رسیتتیف عنوان تنها داستان کوتاه منتشر شده از رمان‌نویس آفریقایی-امریکایی به نام تونی موریسون است. 
رسیتتیف یا به فارسی «گفت آواز»، همان بخش کلیدی در موسیقی اپرا است که معمولا قبل از هر آریا و یا میان دو آریا اجرا می‌شود . برخلاف آریا که بخش‌های کلمات کشیده ادا می‌شوند و نت‌های زیادی اجرا می شود، در رسیتتیف برای هر کلمه معمولا یک نت به کار می‌رود و به صورت سریع ولی شمرده خوانده می شوند... این همان بخشی‌ست که خواننده‌ی اپرا داستان را در قالب آواز روایت می‌کند.
انتخاب هوشمندانه‌ی این عنوان توسط نویسنده تصادفی‌ نیست، زیرا نحوه‌ی روایت داستان کاملا مشابه با نحوه‌ی بیان داستان یک آواز توسط خواننده‌ی اپرا است.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی کتاب پاندای بزرگ و اژدهای کوچک

عجب کتاب عجیبی بود! با تماشای نقاشی‌های کتاب نشئه شدم، و با خواندن متن کتاب (گلاب به روتون) اسهال گرفتم! فکر کنم فقط اساتید حال الانم را درک کنند... باور کنید ترکیب اسهال و نشئگی اصلا چیز خوبی نیست! 

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان کوتاه یک گل سرخ برای امیلی

پیش از خواندن فاکنر، کمربندهای خود را ببندید.
فاکنر را به تازگی کشف کرده‌ام و حال سومین نویسنده‌ی محبوب من است. شیوه‌ی روایتش را می‌پسندم و قلمش برایم جذابیت منحصربه‌فردی دارد. فاکنر همانند برخی نویسنده‌ها که اسلحه را به سوی خواننده می‌گیرند و برای شلیک ساعت‌ها با او لاس می‌زنند نیست... به خواننده فرصت فرار نمی‌دهد و در کسری از ثانیه درست به وسط پیشانی شلیک می‌کند و تمام. 

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان کوتاه رویاهای زمستان

رویاهای زمستان، تنها یک داستان کوتاه ساده نبود... شعری بود عاشقانه.
اعتراف می‌کنم: حین خواندن داستان چند بار به «گتسبی بزرگ» پرتاب شدم. داستان کوتاه بود اما با این‌ حال یکی از داستان‌های خوبی‌ست که می‌توان از ادبیات امریکا خواند و از آن لذت برد. 

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان کوتاه تپه‌هایی شبیه فیل‌های سفید

"وقتی چیزی را ازت گرفتند، دیگر نمی‌توانی آن را پس بگیری"
شش صفحه و یک دنیا حرف! 
شاید فقط همینگ‌وی می‌تونه چنین کاری انجام بده... داستانی فسقلی که خواندنش کمتر از پانزده دقیقه زمان می‌برد اما وقتی تمام می‌شود خواننده را به شکلی درگیر خود می‌کند، که می‌تواند ساعت‌ها در موردش به بحث بنشیند.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.