امروز: جمعه، 24 اسفند 1403

زندگی یک جغد ایرانی در دنیای کتاب‌ها

معرفی و خلاصه داستان کاندید (ساده لوح)

نوشتن از کاندید(ساده دل) نه تنها ساده نیست، بلکه دشوار است.
ما در این اثر با رمانی ساده سر و کار نداریم. کاندید رمانی‌ست کلاسیک، سیاسی و فلسفی، که خود را در دریای زمان حفظ کرده و پس از گذشت قرن‌ها، هم چنان به عنوان اثری قوی و خواندنی حفظ نموده است.
وقایع به شکل طنز بیان می‌شود، اما طنز ولتر دل را نمی‌زند، بیراهه نمی‌رود و برداشت فلسفی‌اش خواننده‌ای چون من را که از فلسفه فراری‌ست آزار نمی‌دهد.
ولتر را پیش از این نمی‌شناختم و در کتاب «سایه باد»، مخلوق زافون به آن لینک شدم. 

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.




معرفی، خلاصه و بررسی رمان سایه باد

رمانی قوی، با چهارچوبی مستحکم و ساختاری منسجم.
سایه‌ی باد، هم در ژانر معمایی و هم رئالیسم جادویی جای می‌گیرد.
وقایعش از میان جنگ داخلی اسپانیا عبور می‌کند اما به هیچ‌وجه جنگ‌زده نیست، شخصیت‌هایش نمی‌توانند از ترکش جنگ در امان بمانند اما خب، 
داستان چیز دیگری‌ست...

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.




مرگ زیر باران

شب بود. قلبم تمنای دیدنش را داشت.

نبود. من بودم. باران بود.

پاهای خسته، بی‌هدف گام برمی‌داشتند.

نبود. من بودم.

چه می‌خواستم چه شد... دومی که نیامد هیچ، اولی هم رفت!

عموحسن در گوشم می‌خواند:

دامن چین‌چین گل بوسه‌هات دست‌چین...

دلم می‌خواست ببینمش. نبود.

با نگرانی به آسمان نگاه کردم. نیستی؟ می‌خواستم نشونش بدی، آخه امشب شب شادیشه.

نبود. من بودم و چاره‌ای که نبود. 

قدم می‌زدم. خیس نبودم، موش آب‌کشیده شده بودم.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.





معرفی و بررسی رمان شب یک شب دو

زن تو زن منه، شب شب عاشق شدنه!
شب یک شب دو، نه رمان است، نه داستان! نه نمایشنامه است، و نه فیلم‌نامه! نه خاطره‌نویسی‌ست و نه وقایع‌نگاری! شب یک شب دو اصلا کتاب نیست، اثر ادبی‌ نیست، اگر به اجبار قبول کنم که بپذیرم(البته به ناحق)، تا وصله‌ی «ادبیات» را به آن بچسبانم، به معنی واقعی کلمه، یک «ریدمان ادبی‌ست».
ریدمان ادبی‌ست، چون نه چهارچوب دارد نه ساختار، نه داستانش داستان است و نه قلمش قلم، تنها هذیان است. هذیان است از بیماری جنسی که تب دارد، این بیمار مثل همه‌ی ما قلب دارد، اما قلبش همانند بقیه‌ی انسان‌ها کار نمی‌کند، ارتباط با سایر ارگان‌ها قطع است، بیست و چهارساعته خون را به سمت آلتش پمپ می‌کند.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.




معرفی نمایشنامه مرد بالشی

عالی، درجه‌ی یک و ممتاز.
غیر این چیزی نمی‌توانستم در وصف خفن بودن این نمایشنامه بنویسم. 
آقای مک‌دونا، پنج ستاره که هیچ... کاش می‌توانستم به زور هم که شده، چند ستاره‌ی دیگر در جیب‌هایت بچپانم، چون لیاقتش را داری.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی و بررسی مجموعه داستان دوبلینی‌ها

دسته‌بندی کتاب‌ها بر اساس سال شمسی برای من مرسوم نیست.
هیچ قاعده و رویه‌ای نیز برای این کار در پیش نگرفته‌ام، اما پانزده روز قبل، وقتی که دابلینرز را به دست گرفته، و تصمیم گرفتم روزی یک داستانش را مطالعه کنم، به خوبی می‌دانستم که این مجموعه، حسن ختام سال ۱۴۰۱ خواهد بود.
دابلینرز یک مجموعه‌ی داستان کوتاه است، متشکل از پانزده داستان به نام‌های:
«خواهران، برخورد، عربی، اِولین، پس از مسابقه، دو خانم‌باز، پانسیون، یک ابر کوچک، خاک رس، یک مورد دردناک، روز پیچک در ستاد انتخابات، یک مادر، بخشش و مردگان.»

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی و بررسی رمان مرگ یک پروانه

مرگ یک پروانه، نخستین اثر مهرداد محمدی‌ست و امیدوارم آخرینش نباشد. 
او دوست خوبی‌ست، اما باتوجه به اینکه همیشه نسبت به دوستان نویسنده و مترجمم سخت‌گیرتر از غریبه‌ها بوده‌ام، قول می‌دهم در تعریف‌ها و نقد‌ها از اغراق و افراط بپرهیزم.
برای شناخت افکار نویسنده، نیاز نیست با او دوست بود. اهل کتاب به راحتی با خواندن همان صفحه‌ی آغازین، می‌توانند بفهمند که تحت تاثیر کی‌ست. پس از این تریبون استفاده می‌کنم و می‌گویم: 
عباس آقای معروفی... روحت شاد و یادت گرامی. 
آسوده بخواب که هوادارانت تلاش می‌کنند تا پرچمت را همیشه بالا نگه دارند.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی، خلاصه و بررسی رمان حریم

سنکتوعری یا به معنای فارسی «محراب» رمانی‌ست پر از جرم، جنایت و خشونت عریان.
پیش از هر حرفی عرض کنم که این رمان به سال ۱۳۶۷ در ایران توسط استادفرهاد غبرایی با عنوان «حریم» ترجمه و نهایتا توسط نشر نیلوفر چاپ و منتشر گردیده است. همچنین در سال ۱۳۷۲ برای مرتبه‌ی دوم و نهایتا در سال ۱۳۸۵ برای سومین و آخرین بار تجدید چاپ گردید و متاسفانه پس از آن مجوز چاپ مجدد دریافت نکرد.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی مجموعه داستان یک گل سرخ برای امیلی و داستان‌های دیگر

عصبانیت من از ناشران سودجوی ایرانی، این قسمت: نیلوفر
حقیر همانند دادگاه‌های فرمایشیِ‌ بعضی‌ها عمل نکرده، و تشریفات دادرسی را به طور کامل رعایت می‌کنم. بنابراین در ابتدا نشر نیلوفر را تفهیم اتهام می‌کنم، سپس کیفرخواستم را ایراد نموده و لینک مستقیم مطلب را از وب سایت خودم برای نشر نیلوفر ارسال می‌کنم. این نشر فرصت دفاع دارد و  اگر در دفاع از خود پاسخگو بود، در گودریدز، کانال تلگرام، وب‌سایت، صفحه‌ی اینستاگرام و بهخوان که اتهام را مطرح کرده‌ام، عینا پاسخ را منعکس کرده و نهایتا قضاوت را به پای خواننده‌های ریویو می‌گذارم.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان کوتاه عزیزم

چه داستانِ کوتاه عجیب و اندوهناکی بود!
شخصیت اصلی این داستان زنی به نام النکا است. خواننده حین خواندن داستان احساس می‌کند او هیچ اندیشه و اراده‌ای از خود ندارد و زنی به شدت وابسته است که نیروی پیشران خود را از افرادی می‌گیرد که به آن‌ها علاقه‌مند می‌شود. اما مگر چنین چیزی قابل تحمله؟ چخوف در داستانش میگه:
"چقدر وحشتناکه آدم از خودش فکر و ایده‌ای برای زندگی نداشته باشه!"
شخصا نه تنها چنین زنانی باب دلم نیستند، بلکه از زن‌های وابسته و تهی به شدت متنفرم و معتقدم زن تا به استقلال نرسد نمی‌تواند شخصیت تاثیرگذاری باشد.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.