امروز: سه شنبه، 16 اردیبهشت 1404

زندگی یک جغد ایرانی در دنیای کتاب‌ها

معرفی داستان انار بانو و پسرهایش

انار بانو و پسرهایش

شروع با موضوعی جذاب، پرداختی معمولی و پایانی دردناک و بی‌نتیجه.

"دیوار شیشه‌ای این طرفی‌ها را از آن طرفی‌ها جدا می‌کند. آن‌ها که می‌مانند و آن‌ها که می‌روند. هر دو دسته غمگین و افسرده‌اند و حرف‌های صامت و نگاه‌های پرحرفشان از قطر آن دیوار شیشه عبور می‌کند و چون غباری خاکستری روی صورت‌ها می‌نشیند."

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان جشن فرخنده

پس از «لاک صورتی» این دومین داستان کوتاهی‌ست که در هفته‌ی اخیر از جلال آل‌احمد خواندم. نمی‌فهمم چرا داستان‌هایش نتیجه‌ای ندارند؟! 
حقیقت اینه که داستان کوتاه ماهیتش مشخصه، و از اسمش هم همان‌طور که مشخصه کوتاهه، اما یک داستان کوتاه نیز استانداردهایی از جمله: موضوع خوب، شروع خوب، پرداخت قابل قبول و مفهوم یا نتیجه‌ی خوب باید داشته باشد وگرنه می‌شود یک چرک‌نویس یا در بهترین حالت انشا.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.

  



معرفی مجموعه داستان یوزپلنگانی که با ما دویده‌اند

مجموعه‌ی ده داستان کوتاهِ یکی از دیگری افتضاح‌تر!
نمی‌دونم مردم دقیقا به چی این کتاب امتیاز دادند و باعث اعتبار و معرفی‌ش شدند! یک‌بار اولین داستانی که خودم می‌دونستم چقدر در هم برهم و شلخته هست، برای خواندن دوستانم در گودریدز اد کردم، از طرف برخی اعضا طوری به من حمله شد که انگار من بودم که بروسلی رو کشتم، انگار من هیروشیما رو بمباران کردم، انگار هیتلر من بودم، انگار من یازدهم سپتامبر رو رقم زدم، انگار من شاه رو از کشور بیرون انداختم و... آن‌وقت خیلی از همان آدم‌ها چک کردم به این کتاب پر و پیمون نمره دادن!



معرفی داستان لاک صورتی

امان از دلِ هاجر...
چقدر هنگام خوندن داستان غم به دلم نشست!
داستان شروعی خوب، پرداختی مطلوب، اما پایانی عجولانه داشت.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی مجموعه داستان عزاداران بیل

من نه علاقه‌ای به فلسفه دارم و نه پژوهشگر هستم. من کتاب‌ را جهت فرار از تنهایی و صرفا برای زندگی در دنیاهای جدید می‌خوانم و ضمنا آدمی نیستم که پس از خواندن کتاب به صد مقاله رجوع کنم که ببینم نویسنده چه می‌خواسته بگوید. اگر نویسنده‌ای توانست در کتاب خود به من حرف دلش را بفهماند از او راضی و در غیر این‌صورت کتاب را یک اثر ناکام می‌دانم حتی اگر کل دنیا آن را با ارزش بداند.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی دفتر شعر سراب

می‌کنم جامه به تن می‌دوم از خانه برون 
می‌روم در پی او با دل دیوانه‌ی خویش

پی آن گم‌شده می‌گردم و می‌آیم باز 
خسته و کوفته از گردش روزانه خویش

خواب می‌آید و در چشم نمی‌یابد راه 
یک‌طرف اشک رهش بسته و یک سوی خیال

نشنوم ناله‌ی خود را دگر از مستی درد 
آه گوشم شده کر یا که زبان شده لال

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی دفتر شعر اسیر

بسیار ضعیف، مبتدی و به شدت خسته و کسل کننده!
اسیر، نخستین دفترشعر از فروغ است که در سال ۱۳۳۱ منتشر گردیده است.
نوشتم «دفترشعر» اما شما بخوانید «چرک‌‌نویس»!

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی کتاب مرز

جذاب، هیجان‌انگیز و دوست داشتنی.
نخستین کمیکِ ایرانی بود که خواندم و حقیقتا از تماشای نقاشی‌ها و خواندن داستانش لذت بردم.
کاش دفترهای بعدیش هم منتشر شده بود که ادامه‌اش را می‌خواندم و بلافاصله پس از اتمام دفتر نخست، خماری‌اش به جانم نمی‌افتاد.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی، بررسی و خلاصه رمان تماما مخصوص

وقتی ستاره‌ای خاموش شود، یک نفر می‌میرد.

عباس‌آقای معروفی، برای ما ساکنینِ دنیای کتاب‌ها نیاز به معرفی ندارد، همان‌ست که همیشه بوده، هست و خواهد بود، و قلم و تکنیک داستان‌نویسی‌‌اش، امضای همیشگیِ پررنگ او به حساب می‌آید.
تماما مخصوص، حاصلِ هفت سال تنهاییِ عباس‌آقاست. هفت سال بین سال‌های ۲۰۰۲ لغایت ۲۰۰۹ میلادی.
عباس آقا در وصف تنهایی در بخشی از کتاب می‌نویسد:
"خیلی‌ها فکر می‌کنند سلامتی بزرگ‌ترین نعمت است، ولی سخت در اشتباه‌اند. وقتی سالم باشی و در تنهایی پرپر بزنی، آنی مرض می‌گیری، بدترین نحوست‌ها می‌آید سراغت، غم از در و دیوارت می‌بارد،‌کپک می‌زنی. کاش مریض باشی ولی تنها نباشی."

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی دفتر شعر دیوار

دوستش نداشتم.
دیوار، دومین دفترشعر فروغ است که در سال ۱۳۳۵ منتشر گردیده است.
همانند روندی که از دفترشعر پنجم به سمت سوم طی نمودم، این بار هم فروغ برای من بسیار ضعیف‌تر از دفترشعرهای قبلی بود و عملا نه می‌توانم اسم این قطعات را شعر بگذارم، نه می‌توانم دوستش داشته باشم و نه اصلا برای من جذابیتی داشت. 

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.