مرز اثر صدف فقیهی با تصویرگری ماهور پورقدیم
جذاب، هیجانانگیز و دوست داشتنی.
نخستین کمیکِ ایرانی بود که خواندم و حقیقتا از تماشای نقاشیها و خواندن داستانش لذت بردم.
کاش دفترهای بعدیش هم منتشر شده بود که ادامهاش را میخواندم و بلافاصله پس از اتمام دفتر نخست، خماریاش به جانم نمیافتاد.
داستان این کمیک شرح سفر طولانیِ «مزدک»(نگارگر دلنازک و عاشقپیشهی دربار صفوی) به همراه غلامی به نام «صبرا» که او را به جهت آزادسازی از اربابش خریداری کرده، از اصفهان به قندهار است.
نکته:
اول اینکه، دلیل سفر آنها را به جهت جلوگیری از اسپویل ذکر نمیکنم.
دوم اینکه، در پایان دفتر نخست، آنها به «خاش» رسیدهاند، پس سفر و ماجراهای آنان در دفتر یا احیانا دفاتر بعدی ادامه خواهد داشت.
کارنامه
داستایفسکی در کتاب بیچارگان میگه: چیزی که قشنگ است، قشنگ است. نه میتوان آن قشنگی را انکار کرد و نه میتوان گفت زشت است.
بنابراین من ضمن ستایش و تقدیر از نویسنده و تصویرگر عزیز بابت خلق این کمیک قشنگ و دوستداشتنی، تنها یک ستاره بابت شروع گنگ داستان از کتاب کسر و نهایتا چهار ستاره برایش منظور مینمایم.