امروز: سه شنبه، 16 اردیبهشت 1404

زندگی یک جغد ایرانی در دنیای کتاب‌ها

معرفی، بررسی و خلاصه رمان بادبادک‌باز

جانم هزار بار فدایت...
خانم‌ها و آقایان به افغانستان، سرزمین رنج‌ها، دردها و آرزوهای بربادرفته خوش آمدید.
به عنوان شخصی که هیچ‌چیز از گذشته‌‌ و تاریخ افغانستان نمی‌دانستم اما با همه‌ی ناآگاهی‌هایم، افغانستان و مردمانش را جدا از ایران و ایرانی ندانسته‌ام، ایستاده برای هنر و خلاقیت خالد حسینی کف می‌زنم. از دید من او نویسنده‌ی موفق، برازنده و قابل تحسینی است، و افغانستانی‌ها باید به داشتن چنین نویسنده‌ای به خود ببالند. 

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی، بررسی و خلاصه رمان زن در ریگ روان

هیچ‌کس نمی‌تواند کافکا شود، اما اگر نویسنده‌ای خیلی هنرمند باشد... می‌تواند وام‌دار قطره‌ای از دریای نبوغ کافکا باشد.

از آن‌جایی که هرجا نامی از «مهدی غبرایی»‌ در میان باشد، تن و بدن من کاملا غیرارادی میلرزد، نسخه‌ی انگلیسی کتاب که ترجمه‌ی آقای دیل سندرز (دکتر و زبان‌شناس ژاپنی) است را یافته و از روی آن مطالعه کردم. 
گه‌گاهی متن کتاب را با ترجمه‌ی فارسی کتاب نیز مقایسه کردم، و برخلاف تعریف و تمجید برخی کاربران در گودریدز، من هیچ نکته‌ی مثبتی در ترجمه‌ی آقای غبرایی ندیدم. مهدی غبرایی همانی بود که همیشه بوده... 
مترجمی با دایره‌ی لغات کم، بی‌نمک بازی در هنگام ترجمه، استفاده از لغات قلمبه شاید برای این‌که بگوید من مترجم خاصی هستم! و  ترجمه‌ای ماشینی و کلمه به کلمه که متنی بی‌کیفیت را به خواننده ارائه می‌کند که گاه خواننده باید چند بار یک پاراگراف را بخواند تا بفهمد مترجم چه نوشته! 
این نوع ترجمه از دید من فقط و فقط تن استاد فرهاد غبرایی که ترجمه را وارد خانه‌ و خانواده‌شان کرد را در گور می‌لرزاند.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی کتاب داستان نویسی به عنوان یک شغل

هاروکی موراکامی... 
خب فکر می‌کنم، بلا استثنا هرکسی که من را می‌شناسد می‌داند که عاشقش هستم، و او محبوب‌ترین نویسنده‌ی من است. محبوبیت موراکامی برای من تنها به قلمش خلاصه نمی‌شود، علاقه‌ی من به او، از سبک زندگی خاصش بر می‌آید. من به کمک او فهمیدم اگر چیزی هستم، قرار نیست تا آخر عمرم همان باشم، چون زنده‌ام، می‌توانم تغییر کنم و هیچ‌وقت برای تغییر نیست... 
با علاقه به او از ۱۷ دی ۱۳۹۷ سیگار را به یک‌باره ترک کردم، رژیم غذایی افتضاحم را اصلاح کردم، دونده شدم، نزدیک به ۵۰ کیلوگرم از اضافه وزنم را کاستم، دونده‌ی حرفه‌ای شدم و نهایتا تا به امروز دو بار ماراتن را دویدم و ۱۲ فوریه ۲۰۲۳ برای سومین بار در ماراتن دوبی خواهم دوید. این عمق نفوذ موراکامی و افکارش در من است و نمی‌توانم چیزی را که نوشته نخوانم... هر چه تا به حال نوشته خوانده و باز هم هرچه بنویسد حتی مقاله، ستونی در روزنامه، هرچه باشد خواهم خواند.
خب از دل‌نوشته که بگذرم، باید به این کتاب بپردازم...

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان کوتاه زنی که مردش را گم کرد

خونه بابا نون و انجیل، خونه شوور چوغ و رنجیل، ایشالا مبارک‌ بادا...

تاریخ به ما می‌گوید ۹۹.۹۹٪ مسائل با ایشالا ماشالا گفتن درست نمی‌شود.

"زرین کلاه شنیده بود بچه میخ میان قیچی است!"
حرف مفت شنیده بود، در قدیم با جهالت و اکنون با حماقت و خودخواهی برخی فکر می‌کنند با پس انداختن بچه‌ می‌توانند به زندگی مزخرف خود استحکام بخشند و ‌آن را حفظ کنند.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان کوتاه ماهی سیاه کوچولو

راستی راستی زندگی یعنی توی یه تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیج؟ یا این‌که طور دیگری هم توی دنیا می‌شود زندگی کرد؟

یعنی یک داستان فسقلی و انقدر عمیق؟؟؟
این داستان برای اولین بار، بیست سال پیش از تولد من منتشر شده! 

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی و خلاصه رمان عطر فرانسوی

نخستین رمانی بود که از ادبیات عرب خواندم. دوستش داشتم، چون شروعی ساده و مهیج، پرداختی بدون اطناب و پایانی تکان دهنده داشت.

امیر تاج‌السر، پزشک است و داستان نویسنده شدنش را در مقدمه‌ی کتاب خواندم، حتی فروش ساعت مچی‌اش برای چاپ یکی از رمان‌هایش من را به یاد فروش دار و ندار گابو برای صدسال تنهایی انداخت...  

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی و خلاصه رمان خروس

خروس... شاید در نگاه عامیانه به خاطر حضور پررنگ خروس در داستان کتاب، برخی فکر کنند منظور گلستان همان خروس بوده اما خیر. اگر نسخه‌ی سانسورشده و تکه پاره شده را مطالعه نمایید قطعا به موضوع پی نخواهید برد اما پر واضحه که آن خروس در فصل اول کتاب و حضورش تنها یک المان و استعاره بود برای پرداخت و واکاوی یک سنت شوم و دیرینه در بین دریانوردان جنوبی ک در این مورد کمی بعد بیشتر خواهم نوشت، اما خروس...

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان انار بانو و پسرهایش

انار بانو و پسرهایش

شروع با موضوعی جذاب، پرداختی معمولی و پایانی دردناک و بی‌نتیجه.

"دیوار شیشه‌ای این طرفی‌ها را از آن طرفی‌ها جدا می‌کند. آن‌ها که می‌مانند و آن‌ها که می‌روند. هر دو دسته غمگین و افسرده‌اند و حرف‌های صامت و نگاه‌های پرحرفشان از قطر آن دیوار شیشه عبور می‌کند و چون غباری خاکستری روی صورت‌ها می‌نشیند."

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی داستان جشن فرخنده

پس از «لاک صورتی» این دومین داستان کوتاهی‌ست که در هفته‌ی اخیر از جلال آل‌احمد خواندم. نمی‌فهمم چرا داستان‌هایش نتیجه‌ای ندارند؟! 
حقیقت اینه که داستان کوتاه ماهیتش مشخصه، و از اسمش هم همان‌طور که مشخصه کوتاهه، اما یک داستان کوتاه نیز استانداردهایی از جمله: موضوع خوب، شروع خوب، پرداخت قابل قبول و مفهوم یا نتیجه‌ی خوب باید داشته باشد وگرنه می‌شود یک چرک‌نویس یا در بهترین حالت انشا.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.

  



معرفی مجموعه داستان یوزپلنگانی که با ما دویده‌اند

مجموعه‌ی ده داستان کوتاهِ یکی از دیگری افتضاح‌تر!
نمی‌دونم مردم دقیقا به چی این کتاب امتیاز دادند و باعث اعتبار و معرفی‌ش شدند! یک‌بار اولین داستانی که خودم می‌دونستم چقدر در هم برهم و شلخته هست، برای خواندن دوستانم در گودریدز اد کردم، از طرف برخی اعضا طوری به من حمله شد که انگار من بودم که بروسلی رو کشتم، انگار من هیروشیما رو بمباران کردم، انگار هیتلر من بودم، انگار من یازدهم سپتامبر رو رقم زدم، انگار من شاه رو از کشور بیرون انداختم و... آن‌وقت خیلی از همان آدم‌ها چک کردم به این کتاب پر و پیمون نمره دادن!