امروز: سه شنبه، 16 اردیبهشت 1404

زندگی یک جغد ایرانی در دنیای کتاب‌ها

معرفی دفتر شعر عصیان

خودپرستی تو، خدایا، خودپرستی تو
کفر می‌گویم، تو خارم کن، تو خاکم کن
با هزاران ننگ آلودی مرا اما
گر خدایی، در دلم بنشین و پاکم کن
لحظه‌ای بگذر ز ما بگذار خود باشیم
بعد از آن ما را بسوزان تا ز خود سوزیم
بعد از آن یا اشک، یا لبخند یا فریاد
فرصتی تا توشه ره را بیندوزیم

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی دفتر شعر تولدی دیگر

تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده‌ای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی سفرنامه آسمان لندن زیاده می‌بارد

خدا پرسید میخوری یا میبری؟؟ گفتم میخورم
چه میدانستم لذت ها رو میبرند و حسرت ها رو میخورند! «زنده‌یاد حسین پناهی»

زنان زیبا، امارت‌های آنچنانی، خیابان‌های نورانی، تئاترهای خفن، مجالس عیش و رقص در لندن چنین است و چنان!!!
حسرت و عقب‌ماندگی‌های دوران قاجار و دیگر هیچ.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی و خلاصه رمان چشمهایش

چشمهایش را توصیف کنم؟
به روی چشم، 
مثل همیشه لباس می‌پوشم چون بدون پوشیدن لباس و لخت به خیابان رفتن، قطعا منجر به شکستن کمر اسلام و مکدر شدن خاطر مبارک دیکتاتور و کاسه‌لیسانش می‌گردد!
به نزدیکترین داروخانه‌ی شهر مراجعه می‌نمایم و تقاضای خرید یک ورق ۱۰ تایی از کپسول «رولاکس»‌ می‌کنم، کارت بانکی خود را می‌کشم و خانم دکتر زیبای داروخانه، دارویم را در نایلونی قرار داده و به من می‌دهد و با شادی هرچه تمام تر در راه خانه نایلون را تاب می‌دهم و به خانه برمی‌گردم.
به آشپزخانه می‌روم و یک پیاله‌ی تمیز برمیدارم، آخر شما که می‌دانید بهداشت باید در هر حال رعایت گردد.
هر کپسول را به نیت هر فصل این کتاب وا کرده و محتویات آن‌را در پیاله‌ی تمیز و ضدعفونی شده می‌ریزم و یک لیوان آب انبه (شما که غریبه نیستید من انبه خیلی دوست دارم) می‌ریزم و خوب هم می‌زنم تا دارو در آب انبه قشنگ حل شود و با یک نفس لیوان را نوش جان می‌کنم و منتظر می‌مانم تا از اسهال بمیرم!

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی، بررسی و خلاصه رمان سال بلوا

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی‌تو به جان آمد وقت است که بازآیی

گویا خون به جگر شدن حین و پس از خواندن رمان‌های عباس‌آقای معروفی اجتناب‌ناپذیره!
زخم «سمفونی مردگان» نخستین رمانی که از عباس‌آقا خوانده‌ام هنوز روی قلبم تازه بود که این رمان از راه رسید... 
البته پس از سمفونی مردگان به سراغ کتاب‌های دیگرش «فریدون سه پسر داشت» و «ذوب‌شده» رفته بودم اما آن دو کتاب محیطی کاملا متفاوت از این دو رمان دارد و باید سبک نوشتن این‌ها را از هم جدا کرد.
داستان هر دو رمان در دوران ملتهب حکومت رضاشاه و به خصوص زمان حمله‌ی روس‌ها به ایران به وقوع می‌پیوندد، آیدین در سمفونی مردگان گرفتار جامعه‌ي به شدت پدرسالار بود و نوشا در سال بلوا گرفتار در جامعه‌ای به شدت زن‌ستیز و قطعا به همین منظور است که عباس‌آقا در ابتدای کتاب می‌نویسد:
«با احترام و یاد سیمین دانشور و سیمین بهبهانی کتاب را به مادرم پیشکش می‌کنم.»

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی مجموعه داستان کتاب‌فروش خیابان ادوارد براون

پیش از هرچیزی باید عرض کنم چه غمی داشت پایان این کتاب!
در گذشته‌ای نه چندان دور و پیش از این کتاب، کتاب #دزد_مو_وزوزی_و_انسان_فرهیخته را از محسن پوررمضانی خوانده و شیفته‌ی قلمِ طنزش شده بودم و از همان زمان این کتاب را در لیست خوانش قرار داده بودم. 

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی و خلاصه شاهنامه (دفتر هشتم)

پیش از هر نقل و سخن٬ از جناب آقای دکتر جلال خالقی مطلق بابت سال‌ها تلاش جهت تصحیح و تشریح شاهنامه‌ی فردوسی٬ جناب آقای دکتر امیر خادم به جهت راه‌اندازیِ پادکستِ شاهنامه‌خوانی که آنقدر شیوا٬ روان و دوست‌داشتنی هر هفته به طور مرتب اپیزودِ جدید را بارگذاری می‌کنند که عاشقِ شاهنامه می‌شوید و در نهایت از دوستانِ عزیزم که در این وب‌سایت پس از اینکه ناراحتیِ خود را در عدمِ توانِ خواندن٬ درک و فهمِ‌ این اثرِ با ارزش به اشتراک گذاشتم به یاری من شتافتند و من را با پادکستِ جناب دکتر امیر خادم و تصحیحِ ۸جلدیِ شاهنامه به قلمِ دکتر جلال خالقی مطلق آشنا نمو‌دند تا من نیز از لذتِ خواندنِ داستان‌های زیبا و خواندنیِ‌ شاهنامه بی‌بهره نمانم٬ صمیمانه تشکر می‌کنم.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی و خلاصه رمان داستان یک شهر

داستان یک شهر برای من رمان نبود، یک دفترچه‌ی خاطرات بود. دفترچه‌ی خاطراتی که احمدمحمود از ادامه‌ی زندگی «خالد» شخصیتی که در رمان «همسایه‌ها» خلق کرده‌ بود نوشته است.
داستان بسیار بسیار بسیار و باز هم باید تاکید کنم بسیار ضعیف آغاز شد و تا نیمه‌ی کتاب روندی به شدت کسالت‌آور، کند و ملال‌آور داشت اما از نیمه‌ی کتاب به بعد نویسنده تلاش کرد با ساخت چند کاراکتر و پرداختن به ‌آن‌ها و اتصال آنان به شخصیت‌ اصلی کتاب کمی خود را بالا بکشد و در این راه موفق هم بود اما هرچه به یک‌سوم پایانی کتاب نزدیک‌تر می‌شدم داستان کم‌کم جان می‌گرفت و به شخصه یک‌سوم پایانی داستان را پسندیم و احمدمحمود چنان پایانِ بی‌نظیر، باشکوه و غیرقابل توصیفی رقم زد که من گذشت زمان را حس نکردم و با صدای مشتری به زندگی روزمره برگشتم و فهمیدم حدود نیم ساعت گذشته که من به مانیتور خیره شدم و ذهنم هنوز قفل در پایان کتاب است!

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.



معرفی مجموعه داستان دزد مو وزوزی و انسان فرهیخته

گفتار اندر معرفی کتاب
دزد مو وزوزی و انسان فرهیخته، عنوان یک مجموعه‌ی داستان کوتاه متشکل از ۱۲ داستان کوتاه است به نام‌های:
(ناخن، نان و ماست، چینو، ما دزد نیستیم، شادی، کچل‌های دوست‌داشتنی، ببر تنها، یاماها، لذت‌های کوچک، غاز زخمی و پسرش، بستان، درد پشتی کشیده‌ام که مپرس) به قلمِ آقای «محسن پوررمضانی» که توسط «نشر چشمه» چاپ و منتشر گردیده است.

لطفا برای خواندن ادامه‌ی متن بر روی دکمه‌ی «ادامه مطلب» کلیک کنید.