11/23
1404
راننده شب اثر روبن فونسکا
راننده شب، حقیقتا نامی برازنده برای این داستان کوتاهِ پوچ و تهی از محتوا بود :))
داستانِ یک کارمند که خسته از سر کار به خانه بر میگردد و سر سفره شام از خانوادهاش انرژی لازم را برای رانندگی در شب بدست میآورد البته نه همان رانندگی که ما مردمِ عادی میکنیم٬ برای اینکه در تاریکیِ شب و خیابانهای خالی آدمی را جایی پیدا کند و با سرعت به او بکوبد تا روحش ارضا شود و مجددا جهت خواب به خانه برگردد تا برای صبحِ کاریِ بعد آماده شود!