آیات شیطانی اثر سلمان رشدی
آیات شیطانی، سلمان رشدی و یک دنیا حرف.
اگر رمان مشهوری را به شخصی که با دنیای کتابها بیگانه است معرفی کنیم، گویی با دیوار سخن گفتهایم، حال اگر نام آیات شیطانی را به زبان آوریم، داستان کاملا تغییر میکند. حقیر نیت پرداخت و ورود مفصل به داستان کتاب را ندارم، چون دو دستهی بیگانه با کتاب و علاقهمند به کتاب راهشان مشخص است. دستهی اول که جماعتی احمق، جاهل و نادان هستند که سالهاست کورکورانه شمشیر به دست گرفتهاند و خود نمیدانند بابت چه چیزی خشتک میدرند! و دستهی دوم نیز از دیدن جهالت دستهی اول متعجب گشته و با کنجکاوی که برایشان به وجود آمده به سراغ مطالعهی این رمان میشتابند. این دستهی دوم خود به دو قسم تقسیم میشوند که من برای هر دو قسم احترام قائلم:
-اول آنهایی که به خاطر علاقه به ادبیات، به دنبال افزایش افق دید و نگرش خود هستند. آنها همیشه به دنبال یافتن نویسندههای جدیدی هستند که با تفکرات جدید و خاص خود دنیا را به گونهای دیگر به آنها بشناسانند.
-دوم آنهایی که وقتی بهشان میگویید: نکن. به شما انگشت فاک خود را حواله خواهند کرد و میکنند. برای مثال راهپیمایی حکومتی روز دانشآموز. زمانی که مدرسه میرفتم به خاطر دارم از کلاس چهارم دبستان تا انتهای دوران تحصیلی در مدرسه رویهی واحدی راه در پیش گرفته بودم. مدیر و ناظم مدرسه ابتدا و انتهای یک صف میایستادند و دانشآموزان را همچون گوسفند به صف میکردند که کارناوال خیابانی برگزار کنند و پرچم ایالات متحده امریکا را در خیابان به آتش بکشند. آنها به دنبال جشن گرفتن یک حماقت بودند اما من احمق نبودم و هر سال بدون استثنا روز پیش تا روز پس از این مسخرهبازی، خود را به مریضی زده و در خانه میماندم.
اجازه دهید از دستهبندی آدمها عبور کنم. بر کسی پوشیده نیست که من عموسلمان را دوست دارم و برای خلاقیت، هنر و تسلطش احترام قائلم و کلاه از سر بر میدارم. امروز هم به شدت ناراحت هستم که دیگر در لندن زندگی نمیکند و آرزو میکنم روزی او را ببینم تا کتابهایش را برایم امضا کند. عموسلمان به سبک رئالیسم جادویی قلم میزند اما بارها گفتهام که او را در رئالیسم جادویی صاحب سبک نمیدانم. او زادهی هندوستان است. برای شخصی که در سرزمین جادوها و شگفتیها زیسته، نباید تعجب کنیم که با چنین دنیایی در ادبیات بیگانه باشد.
او را پیرو به حق گابوی عزیزم میدانم.
عموسلمان در استفاده از المانهای سبک رئالیسم جادویی بینهایت خلاقانه عمل میکند. توانایی او در استفاده از المانهای جدیدی که سایر نویسندههایی که به این سبک قلم میزنند به سراغشان نرفتهاند، شگفتانگیز است. تعجب ندارد، همانطور که گفتم او زادهی سرزمینی جادوییست و اصلا برای همین است که ما ایرانیها در ادبیات فارسی اگر نگویم به طور مطلق نداریم(که داریم و خود آنها را به شمار نمیآورم)، نویسندهای در سطح این افراد نداریم که به این سبک قلم بزنند.
در اینجا پیش از گفتار اندر محتوای کتاب، اعلام بیاعتقادی کرده و بیان میکنم برای من هیچ چیز و هیچ شخصی در این دنیا مقدس نیست، اما در طول تاریخ افرادی بودهاند که من وجود و کردار آنها را نمیتوانم نفی کنم.
آن افراد و کردارشان فارغ از آنکه باب میل من باشد یا نباشد، بخشی از تاریخ بودهاند. فرقی ندارد این افراد از دوران پیدایش بشر، پیش از اسلام و یا پس از اسلام زیسته باشند.
میلان کوندرا میگوید:
رماننویس آن چیزی را مینویسد که خود آن را دیده، شنیده و یا خوانده باشد و نه آن چیزی که خواننده آن را دوست بدارد.
به شخصی که پنبه در گوشهایش فرو کرده تا نشنوند، نمیتوانید حرف بفهمانید.به عنوان شخصی که مینویسم و در تلاش هستم که نویسندهی خوبی باشم، استفاده از شخصیتهایی که در تاریخ بودهاند، برای ساخت شخصیتها در یک رمان و دادن روح و جان به آنان را آزاد و بدون ایراد میدانم. این مهم دقیقا کاری بود که عموسلمان آن را انجام داده است، اما مسلمانان تند رو و به ویژه آنهایی در بند و اسارت بتهایی که خود ساخته و یا برایشان ساختهاند قرار دارند، نمیتوانند آن را تحمل کنند. با این جماعت نمیشود کاری کرد، اینها همینی هستند که هستند و تا زمانی که در گور آرام نگیرند رفتار و کردارشان تغییر نمیکند.
آیات شیطانی سومین رمانیست که از عموسلمان میخوانم و متشکل است از نه فصل به هم پیوسته و مرتبط به نامهای:
۱-جبرئیل ۲-ماهوند ۳-ایوون دیوون ۴-عایشه ۵-شهر پدید آمده اما دیده نشده ۶-بازگشت به جاهلیه ۷-عزرائیل ۸-گشایش دریای عرب ۹-چراغ جادو.
پیشتر از او یک شاهکار به نام «بچههای نیمهشب» و رمانی دیگر به نام «شرم» خوانده بودم. در بچههای نیمهشب او به کشوری پرداخت که در آن دیده به جهان گشوده بود یعنی هندوستان، همان کشور جادویی. در شرم، هر چند که او اصرار به آن دارد که وقایعش در کشوری خیالی به وقوع پیوسته اما کاملا واضح است که آنجا پاکستان است. کشوری که به سبب جنگی که میان هندوها و مسلمانان پس از استقلال هند به راه افتاد، پناهگاه پدر و مادرش شد که همانند سایر مسلمانان برای زنده ماندن به آنجا فرار کرده و پناه گرفته بودند. با ذکر این توضیح که لازم دیدم، حالا دوباره به آیات شیطانی باز میگردم.
عموسلمان در ۱۳سالگی به انگلستان مهاجرت کرد و از دید من هنگام نوشتن آیات شیطانی به شدت تحت تاثیر مهاجرت به این کشور بود. در هر سه کتابی که از او خواندم، او را نویسندهای حساس دیدم که نسبت به سایر انسانها به خصوص هموطنان خود احساس مسئولیت میکند و دغدغهی مهاجرانی را دارد که به قول خود اگر در هر جای دنیا که باشید، به راحتی میتوانید چند هندی را در اطراف خود ببینید.
اگر شخصی از من بپرسد برای انتخاب یک رمان خوب به چه ویژگیهایی توجه میکنی؟
پاسخ میدهم به ترتیب: ۱-فرم روایت ۲-چهارچوب رمان ۳-استحکام داستان ۴-داستان.
بنابراین واضح است که برای من هر چقدر که داستان با کیفیت باشد تا زمانی که سه ویژگی فوق را نداشته باشد، نمیتواند در لیست کتابهای محبوبم قرار گیرد. من فرم روایت عموسلمان در این کتاب را نپسندیدم و از دید من رمانش با وجود چهارچوب خوب، استحکام و پیوستگی کافی را نداشت، اما داستان آن را پسندیدم. اگر بخواهم نمرهای عادلانه برای این رمان منظور کنم، ۲.۵ستاره را به حق میدانم اما با توجه به عدم امکان منظور نمودن آن، با علاقهای که به نویسنده دارم ۳ستاره را برایش منظور کردم.
عموسلمان رمان خود را با دو شخصیت پیش میبرد:
۱-جبرئیل 2-صلاحالدین
نیمی از وقایع رمان در جاهلیه و نیمی در لندن به وقوع میپیوندد.
داستان کتاب به این شکل آغاز میشود که دو شخصیت کتاب در فرودگاهی از هند، سوار هواپیمایی به نام بوستان میشوند که آنجا را به مقصد لندن ترک کنند. هواپیما مورد حملهی تروریستی قرار میگیرد و به شکلی که در کتاب میخوانیم در آسمان منفجر میشود. دو شخصیت اصلی کتاب به شکل معجزه آسایی از آسمان به زمین پرتاب میشوند اما زنده میمانند و ... .
جبرئیل نقش فرشته به خود میگیرد و با شخصیتهای زیادی روبرو میشود، که سه تن از آنان پررنگتر از سایرین هستند. او در جاهلیه ما را با ماهوند و عایشه آشنا میکند که عموسلمان شخصیت آنها را از روی پیامبر مسلمانان و زنش شبیه سازی کرده و در بخشی از کتاب نیز جبرئیل با «امام ریشوی تبعیدی» مواجه میشود که شخصیتش را از رهبر انقلاب ۱۹۷۹ ایران یعنی «خمینی» و البته پسرش برگرفته است.
از نظر من این بخش از متن کافیست برای آنان که میاندیشند که بفهمند اساسا برای چه عدهای سالهاست کورکورانه به دنبال قتل او هستند و به تروریستهای خونخوار در سراسر جهان پول، زمین و ملک وعده میدهند.
حرف آخر
خوشحال هستم که یک رمان دیگر از عموسلمان خواندم و قطعا در آینده باز هم از او خواهم خواند، اما همچنان بهترین رمانی که از او خواندهام، بچههای نیمهشب نام دارد و اگر شخصی از من بپرسد که چه اثری را برای شروع خوانش سلمان رشدی پیشنهاد میکنم، قطعا از آیات شیطانی نام نخواهم برد.
سهیل خورسند - ۱۷ تیر ۱۴۰۲