امروز: سه شنبه، 16 اردیبهشت 1404

زندگی یک جغد ایرانی در دنیای کتاب‌ها

03/20 1404

بیگانه اثر آلبر کامو

گفتار اندر تعجبِ من از قلمِ نویسنده!
در ابتدا یک فلش بک می‌زنم به تاریخِ «ششم اسفند یک‌هزار و سیصد و نود و نه» زمانی‌که پس از مطالعه‌ی کتابِ «سقوط» که دست بر قضا نخستین کتابی بود که از «آلبر کامو» می‌خواندم ریویویی نوشته بودم که حمله‌ی شدیدی به نویسنده بود و بخشی از آن به شرح زیر بود:
"سقوط، از نظر من چرک‌نویس‌های یک نویسنده‌ با ذهنِ بیماره که توسط یک ناشرِ احمق و دیوانه چاپ و منتشر گردیده و توسط برخی از منتقدینِ معروف اورریتد شده و نهایتا پشت بندش هم سیل امتیازِ مفت توسط یکسری روشنفکرنما در سراسرِ جهان به سمتش روانه شده است.
اولین کتاب و قطعا آخرین کتابی بود که از آلبر کامو خواندم. خواندنِ این کتاب هیچ چیزی به من اضافه نکرد جز اعصابِ خورد، تنش روانی و عذابِ وجدانِ شدید ناشی از اینکه کلی تایمِ با ارزش از عمرم رو به پای مزخرفاتش هدر دادم. خواندنِ این کتاب رو به گرگِ بیابان پیشنهاد نمی‌کنم چه برسد به آدمیزاد."

تا اینکه رسیدیم به دیروز که به پیشنهاد و پافشاریِ فراوانِ دوست و همکارم که یکی از علاقه‌مندانِ کامو محسوب می‌شود «بیگانه» را در دست گرفتم که شاید تفکراتِ من نسبت به نویسنده دست‌خوشِ تغییر گردد!

از نظرِ قبلیِ من نسبت به قلمِ «آلبر کامو» تا به امروز که ریویوی این کتاب را می‌نویسم ۱۰۵ روز می‌گذرد، همانطور که در بخشِ بایوی پروفایلِ خود نیز نوشته‌ام، نظرات من تنها مربوط به همان روزی‌‌ست که کتاب را به پایان رسانده‌ام و صد البته با حسی که با خواندنِ آن تجربه کرده‌ام، اما امروز نمی‌توانم به یقین بیان کنم در این ۱۰۵ روز با مطالعه‌ی کتاب‌های مختلف عقاید یا تفکراتم تغییر کرده یا گیراییِ قلم نویسنده در این کتاب قابلِ مقایسه با تجربه‌ی قبلیِ‌ من نبوده! 
اما هر چه که بود اعتراف می‌کنم که من دیروز عصر تا امروز ظهر با یک شاهکار طرف بودم، شاهکاری که نه تنها مغزِ من بلکه تمامِ سلول‌های بدنم را با خود همسو کرد، به ویژه بخشِ دوم کتاب و روایت‌های زندانی که من را به سلول‌ِ انفرادی اوین برد و خاطراتِ سیاهم از آن روز‌ها را برایم زنده کرد و... .
حقیقتا با این دو تجربه‌ی مختلف از کامو، دیگر توانِ توصیفش از عهده‌ی من خارج است چون از یک طرف با یک تجربه‌ی حقیقتا خسته کننده و پوچ و امروز تجربه‌ای بی‌نهایت لذت بخش!!! 
اما در چرخشی یک‌صد و هشتاد درجه‌ای می‌توانم به یقین بگویم این کتاب آخرین کتابی نخواهد بود که از کامو خواندم و همچنین حداقل خواندنِ این یک کتاب را از کامو به دوستانم پیشنهاد خواهم کرد.

گفتار اندر معرفی کتاب
بیگانه، کتابی به قلمِ «آلبر کامو» نویسنده‌ی فرانسوی‌ست که در ایران توسط اشخاص مختلفی ترجمه شده است اما خوشبختانه من این کتاب را با ترجمه‌ی آقای «خشایار دیهیمی» که توسطِ «نشر ماهی» چاپ و منتشر شده است مطالعه نمودم و در وصف ترجمه هم کمی بعد کامل‌تر خواهم نوشت.
داستانِ کتاب در مورد مردِ جوانی‌ست که بنا به دلایلی که در کتاب می‌خوانیم مادرِ خود را به خانه‌ی سالمندان سپرده و او نیز در آنجا فوت می‌کند و این ماجرا سرآغازِ شروعِ داستان است.
پس از خاکسپاری و برگشت به زندگیِ روزمره طی اتفاقی که در کتاب می‌خوانیم و من به هیچ‌وجه قصدی به نوشتنِ ماجراهای کتاب ندارم چون معتقدم باید کتاب را خواند، در انتهای بخش اول کتاب دست به یک قتل می‌زند و در بخش دوم کتاب ماجراهای او در زندان و فرآیند محاکمه‌ی او را می‌خوانیم... .

گفتار اندر ستایشِ مترجم
خوشحالم که این کتاب را با ترجمه‌ی آقای «خشایار دیهیمی» خواندم چون ترجمه‌‌ای روان و خواندنی بود و از همه مهمتر هنگامِ خواندنِ آن خسته نشدم.
هنگامِ مطالعه‌ی کتاب احساس می‌کردم کاملا در ماجرا هستم و همین کافی بود تا به تواناییِ مترجم پی ببرم و ضمنا موخره‌ای که ایشان برای پایانِ کتاب نوشت حقیقتا برای فهمِ بهتر به بنده کمکِ شایانی کرد و به خاطر این موارد لازم دانستم از این تریبون هم از مترجم و هم از نشر ماهی بابت ترجمه و انتشار این کتاب تشکر کنم.

توصیه نامه
از آنجایی که توصیفات نویسنده از اشخاص و همچنین مکان‌های مختلف را بی‌نهایت پسندیدم، خواندنِ این کتاب را به تمامِ دوستانم پیشنهاد می‌کنم، «بیگانه» را بخوانید و به دوستان‌ِ خود نیز هدیه دهید، چون بیگانه رمانی‌ست کم حجم که طی یک روز نیز می‌توان آن‌را خواند اما درون خود به روانِ اشخاص و فلسفه با یک موضوعِ جذاب و هیجان‌انگیز می‌پردازد.

نقل‌قول نامه
"آدم دستِ آخر به همه چیز عادت می‌کند."

"آدمی که حتی یک روز زندگی کرده باشد می‌تواند صد سال را راحت در زندان بگذراند."

"آدم در زندان زمان را گم می‌کند."

"هیچ‌کس نم‌تواند تصور کند، شب‌های زندان چه شکلی هستند."

کارنامه
پنج ستاره و دیگر هیچ!

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود