معرفی نمایشنامه اتللو اثر ویلیام شکسپیر
حسد دیوی است که از خود مایه میگیرد و از خود میزاید.
از شکسپیر گفتن، حقیقتا حرف اضافه زدن است. او و آثارش نه نیاز به معرفی من دارد و نه نیاز به تعریف یا تمجید من. حقیر در گذشتهی نه چندان دور، خواندن شکسپیر را با خونینترین نمایشنامهی او یعنی «تیتوس آندرونیکوس» آغاز نمودم، در ادامه «هملت» و «مکبث» را از او خوانده و امروز نیز توفیق به پایان رساندن یکی از آثار قوی او را داشتم. در وصف قلم نویسنده چیزی جز تمجید و ستایش برای گفتن ندارم و اما اگر شخصی از من بپرسد که اصولا خواندن تراژدیها در این دوره و زمانه چه سودی برای ما دارد و چرا باید آنها را خواند... ارجاعشان میدهم به مقدمهای که استاد «شاهرخ مسکوب» در ابتدای کتاب «افسانههای تبای» برای ما به یادگار گذاشته است.
لطفا برای خواندن ادامهی متن بر روی دکمهی «ادامه مطلب» کلیک کنید.